خاقانی:تا مرا عشق یار غار افتاد پای من در دهان مار افتاد
❈۱❈
تا مرا عشق یار غار افتاد
پای من در دهان مار افتاد
چکنم چون ز گلستان امید
دیدهام را نصیب خار افتاد
❈۲❈
کشتی صبر من چو از غرقاب
نتوانست بر کنار افتاد
سود نکند نصیحتم که مرا
این مصیبت هزار بار افتاد
❈۳❈
گفتی از صبر ساز دست آویز
که تو را عشق پایدار افتاد
بیمن است این سخن تو دانی و دل
که تو را با من این قرار افتاد
❈۴❈
رفت در شهر، آب خاقانی
کار با لطف کردگار افتاد
کامنت ها