خاقانی:روزم به نیابت شب آمد جام به زیارت لب آمد
❈۱❈
روزم به نیابت شب آمد
جام به زیارت لب آمد
از بس که شنید یاربم چرخ
از یارب من به یارب آمد
❈۲❈
عشق آمد و جام جام درداد
زان می که خلاف مذهب آمد
هر بار به جرعه مست گشتم
این بار قدح لبالب آمد
❈۳❈
کاری نه به قدر همت افتاد
راهی نه به پای مرکب آمد
رفتم به درش رقیب من گفت
کاین شیفته بر چه موجب آمد
❈۴❈
همسایه شنید آه من گفت
خاقانی را مگر تب آمد
کامنت ها