گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:آمد نفس صبح و سلامت نرسانید بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید

❈۱❈
آمد نفس صبح و سلامت نرسانید بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
یا تو به دم صبح سلامی نسپردی یا صبح‌دم از رشک سلامت نرسانید
❈۲❈
من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
باد آمد و بگسست هوا را زره ابر بوی زرهٔ غالیه فامت نرسانید
❈۳❈
بر باد سپردم دل و جان تا به تو آرد زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید
عمری است که چون خاک جگر تشنهٔ عشقم و ایام به من جرعهٔ جامت نرسانید
❈۴❈
مرغی است دلم طرفه که بر دام تو زد عشق خود عشق چنین مرغ به دامت نرسانید
خاقانی ازین طالع خود کام چه جوئی کو چاشنی کام به کامت نرسانید
❈۵❈
نایافتن کام دلت کام دل توست پس شکر کن از عشق که کامت نرسانید

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۸۱

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کسرا
2016-11-09T18:03:12
اجرای آواز این شعر توسط مرحوم ذبیحی در برنامه ی شماره 66 برگ سبز
صبار
2018-08-16T11:14:34
احمد ظاهر آوازخوان محبوب افغانستان این شعر خاقانی را با تمام کمال در یک آهنگ درآوردهپیوند به وبگاه بیرونی
مصطفی حسینی
2022-10-12T18:09:34.30398
با سلاممصرع واپسین شعر در نسخه ضیاء الدین سجادی اینگونه ضبط شده است: «بس شکر کن از عشق که کامت نرسانید»