خاقانی:دل پردهٔ عشق توست برگیر جان تحفهٔ وصل توست بپذیر
❈۱❈
دل پردهٔ عشق توست برگیر
جان تحفهٔ وصل توست بپذیر
تن هم سگ کوی توست دانی
دانم که نیرزدت به زنجیر
❈۲❈
گفتی که بجوی تا بیابی
جستیم و نیافتیم تدبیر
در کار دلی که گمره توست
تقصیر نمیکنی ز تقصیر
❈۳❈
تیری ز قضای بد سبق کرد
آمد دل من بخست بر خیر
آن تیر ز شست توست زیرا
نام تو نوشته بود بر تیر
❈۴❈
خاقانی اگرچه هیچ کس نیست
هم هیچ مگو به هیچ برگیر
کامنت ها