گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:به میدان وفا یارم چنان آمد که من خواهم ز دیوان هواکارم چنان آمد که من خواهم

❈۱❈
به میدان وفا یارم چنان آمد که من خواهم ز دیوان هواکارم چنان آمد که من خواهم
ز دفتر فال امیدم چنان آمد که من جستم ز قرعه نقش پندارم چنان آمد که من خواهم
❈۲❈
مرا یاران سپاس ایزد کنند امروز کز طالع به نام ایزد دل و یارم چنان آمد که من خواهم
چه نقش است این که طالع بست تا بر جامهٔ عمرم طرازی کار زو دارم چنان آمد که من خواهم
چه دام است این که بخت افکند کان آهوی شیر افکن
به یک‌دم صید گفتارم چنان آمد که من خواهم
❈۳❈
مرا بر کعبتین دل سه شش نقش آمد از وصلش زهی نقشی که این بارم چنان آمد که من خواهم
دلا سر بر زمین دار و کله بر آسمان افشان که آن ماه کله دارم چنان آمد که من خواهم
❈۴❈
به باران مژه در ابر می‌جستم وصالش را کنون ناجسته دربارم چنان آمد که من خواهم
چه عذر آرم که بگشایم زبان بسته چون بلبل که آن گل‌برگ بی‌خارم چنان آمد که من خواهم
❈۵❈
از آن روی جهان دارد که چون عیسی است جان پرور دوای جان بیمارم چنان آمد که من خواهم
صبوحی ساز خاقانی و کار آب کن یعنی که آب کار بازارم چنان آمد که من خواهم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۴۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ابوالفضل غلامی
2021-04-18T08:47:49
سلام بیت نهم: چه عذر آرم که بگشایم زبان بسته چون بلبل باید قاعدتا باشه: چه عذر آرم که «نگشایم» زبان ...