خاقانی:دل به سودای بتان دربستهام بتپرستی را میان دربستهام
❈۱❈
دل به سودای بتان دربستهام
بتپرستی را میان دربستهام
دل بتان را دادم و شادم بدانک
سگ به شاخ گلستان دربستهام
❈۲❈
پختهٔ غمهای عشقم لاجرم
دم ز خامان جهان دربستهام
گوش بنهادم به آواز صبوح
وز دم سبوحخوان دربستهام
❈۳❈
باز تسبیح آشکار افکندهام
باز زنار از نهان دربستهام
گردن امید خود را ناقهوار
بس جرسها کز گمان دربستهام
❈۴❈
لاشهٔ عمر از هوس خوش میرود
مهرهٔ رنگینش از آن دربستهام
کامنت ها