خاقانی:طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم کین تو کمتر نگشت مهر چه بازم
❈۱❈
طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم
کین تو کمتر نگشت مهر چه بازم
تیر جفایت گشاد راه سرشکم
تیغ فراقت درید پردهٔ رازم
❈۲❈
از شب هجران بپرس تا به چه روزم
ز آتش سودا ببین که در چه گدازم
زهرهٔ آن نیستم که پای تو بوسم
پس به چه دل دست سوی زلف تو یازم
❈۳❈
باز نیازم به شاهد و می و شمع است
هر سه توئی ز آن به سوی توست نیازم
کامنت ها