خاقانی:دست از دو جهان کشیده خواهم یک اهل به جان خریده خواهم
❈۱❈
دست از دو جهان کشیده خواهم
یک اهل به جان خریده خواهم
گوئی که رسم به اهل رنگی
از طالع بررسیده خواهم
❈۲❈
جستم دل آشنا و تا حشر
گر جویم هم ندیده خواهم
نوشی به یقین نماند لیکن
زهری به گمان چشیده خواهم
❈۳❈
تا خوشی نفسی به دست نارم
بیپای به سر دویده خواهم
از ناوک صبح بهر روزی
صد جوشن شب دریده خواهم
❈۴❈
تا گوهری در کنار ناید
چون بحر نیارمیده خواهم
از روزن هر دلی چو خورشید
هر لحظه فرو خزیده خواهم
❈۵❈
گر سایهٔ دوستی ببینم
چون سایه ز خود رمیده خواهم
بس مار گزیدهٔ وجودم
هم غار عدم گزیده خواهم
❈۶❈
چون تشنه شوم به رشتهٔ جان
آبی ز جگر کشیده خواهم
چشمم می لعل راوق افشاند
دانست که می ندیده خواهم
❈۷❈
هم زهر دهد چو شاخ سنبل
گر نیشکری گزیده خواهم
کامنت ها