گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:شب من دام خورشید است گوئی زلف یار است این شب است این یا غلط کردم که عید روزگار است این

شب من دام خورشید است گوئی زلف یار است این
شب است این یا غلط کردم که عید روزگار است این
❈۱❈
اگر ناف بهشت از شب تهی ماند آن نمی‌دانم مرا در ناف شب دانم بهشتی آشکار است این
سرشک من به رقص افتاد بر نطع زر از شادی چو جانم در سماع آمد که یارب وصل یار است این
❈۲❈
قرارم شد ز هفت اندام گوهر هفت ناکرده ز هفتم پرده رخ بنمود گوئی نوبهار است این
چو من در پایش افتادم چو خلخال زرش گفتا
که چون خلخال ما هم‌زرد و هم نالان و زار است این
بخستم نیم دینارش به گاز از بی‌خودی یعنی
که گر جم را نگین است آن نگینش را نگار است این
ز بس از زخم دندانم برآمد آبله‌ش بر لب رقیبش گفت پندارم لب تبخاله دار است این
❈۳❈
لبش زنهار می‌کرد از لبم گفتم معاذ الله قصاص خون همی خواهم چه جای زینهار است این
حلی چون آفتاب و حله چون صبح از برافکنده گرفتم در برش گفتم که ماهم در کنار است این
رقیب آمد که بیرونش کنم مژگان بر ابرو زد
که این مایه ندانی تو که ما را یار غار است این
❈۴❈
جهان را یادگاری نیست به ز اشعار خاقانی به فر خسرو عادل نکوتر یادگار این

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۹۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

احمد
2015-04-08T13:40:04
در بیت اخیر کلمه "است" از نوشتار مانده است
ابوالفضل غلامی
2021-04-24T07:49:17
سلام . بیت آخر مصراع دوم «است» از ردیف بیت افتاده