خاقانی:سینه پر آتشم چو میغ از تو چهرهٔ پر گوهرم چو تیغ از تو
❈۱❈
سینه پر آتشم چو میغ از تو
چهرهٔ پر گوهرم چو تیغ از تو
روز عمرم بدی که چون
حاصلی نیست جز دریغ از تو
❈۲❈
ماتم عمر رفته خواهم داشت
زان سیه جامهام چو میغ از تو
رصد عشق تو جهان بگرفت
چون تمنا کنم دریغ از تو
❈۳❈
وه چه سنگی که خون خاقانی
ریختی نامده دریغ از تو
کامنت ها