خاقانی:ای زیر نقاب مه نموده ماه من و عید شهر بوده
❈۱❈
ای زیر نقاب مه نموده
ماه من و عید شهر بوده
از مقنعه ماه غبغب تو
صد ماه مقنعم نموده
❈۲❈
باد سر زلفت از سر آغوش
دستار سر سران ربوده
دردانهٔ عقد عنبرینت
خونین صدف از دلم گشوده
❈۳❈
توسوده به پای غم دلم را
من آتش غم به دست سوده
از شورش آه من همه شب
با دام تو دوش ناغنوده
❈۴❈
وز نالهٔ زیور تو تا روز
من نالهٔ خویش ناشنوده
ای طعنه زده به دیگرانم
در کاهش جان من فزوده
❈۵❈
خاقانی اسیر دیگران نیست
هم عشقت و گرگ آزموده
کامنت ها