خاقانی:ای دل ای دل هلاک تن کردی بس کن ای دل که کار من کردی
❈۱❈
ای دل ای دل هلاک تن کردی
بس کن ای دل که کار من کردی
سر من زان جهان همی آید
که ره جان به پای تن کردی
❈۲❈
از سگان کی به زهرهٔ شیر
که شکار آهوی ختن کردی
شب مهتاب چون به سر بازی
قصد خورشید غمزه زن کردی
❈۳❈
در شبستان آفتاب شدی
آه من آسمان شکن کردی
گر سلیمان نهای به دیودلی
در پری خانه چون وطن کردی
❈۴❈
لاجرم بهر یک شبه طربت
برگ صد سالم از حزن کردی
توئی آن مرغ کآتش آوردی
خود به خود قصد سوختن کردی
❈۵❈
تیشه در بیشهٔ بلا بردی
هر سر شاخ بابزن کردی
دانهٔ دست پایدام تو گشت
از که نالی که خویشتن کردی
❈۶❈
ای چو زنبور کلبهٔ قصاب
که سر اندر سر دهن کردی
سخن اندر زر است خاقانی
تو همه تکیه بر سخن کردی
کامنت ها