خاقانی:ای راحت جانها به تو، آرام جان کیستی دل در هوس جان میدهد، تو دلستان کیستی
❈۱❈
ای راحت جانها به تو، آرام جان کیستی
دل در هوس جان میدهد، تو دلستان کیستی
ای گلبن نادیده دی اصل تو چه وصل تو کی
با بوی مشک و رنگ می از گلستان کیستی
❈۲❈
از از بتان دلخواه تو، در حسن شاهنشاه تو
ما را بگو ای ماه تو، کز آسمان کیستی
بگشا صدف یعنی دهن بفشان گهر یعنی سخن
پنهان مکن یعنی ز من تا عشقدان کیستی
❈۳❈
چون زیر هر مویی جدا یک شهر جان داری نوا
خامی بود گفتن تو را جانا که جان کیستی
با مایی و ما را نهای، جانی از آن پیدا نهای
دانم کز آن ما نهای، برگو از آن کیستی
❈۴❈
خاقانی از تیمار تو حیران شد اندر کار تو
ای جان او غمخوار تو، تو غمنشان کیستی
کامنت ها