خاقانی:با هیچ دوست دست به پیمان نمیدهی کار شکستگان را سامان نمیدهی
❈۱❈
با هیچ دوست دست به پیمان نمیدهی
کار شکستگان را سامان نمیدهی
آنجا که زخم کردی مرهم نمیکنی
آنجا که درد دادی درمان نمیدهی
❈۲❈
همچون فلک که بر سر خوان قبول ورد
آن را همی که تره دهی نان نمیدهی
آسان همی بری ز حریفان خویش دل
چون قرعه بر تو افتد آسان نمیدهی
❈۳❈
ارزان ستانی آنچه دهم در بهای بوس
پس بوسه از چه معنی ارزان نمیدهی
مژگانت را به کشتن من رخصه دادهای
لب را به زنده کردن فرمان نمیدهی
❈۴❈
خاقانی گدای به وصل تو کی رسد
کز کبریا سلام به سلطان نمیدهی
کامنت ها