گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری داشتمت به خون دل خون دلم چرا خوری

❈۱❈
خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری داشتمت به خون دل خون دلم چرا خوری
از سر غیرت هوا چشم ز خلق دوختم پردهٔ روی تو شدم پردهٔ من چرا دری
❈۲❈
وصل تو را به جان و دل می‌خرم و نمی‌دهی بیش مکن مضایقه زانکه رسید مشتری
گه به زبان مادگان عشوهٔ خوش همی دهی گه به شگرفی و تری هوش مرا همی بری
❈۳❈
عشق تو را نواله شد گاه دل و گهی جگر لاغر از آن نمی‌شود چون برهٔ دو مادری
کیسه هنوز فربه است از تو از آن قوی دلم چاره چه خاقانی اگر کیسه رسد به لاغری
❈۴❈
گرچه به موضع لبت مفتعلن دوباره شد بحر ز قاعده نشد تا تو بهانه ناوری

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۷۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مهدی سعیدی
2013-12-28T12:00:45
در بیت آخر به جای واژه لبت، واژه لقب درست است. شاعر با حسن تعلیل به این نکته اشاره میکند که در بیت قبل و در واژه خاقانی وزن شعر را که مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن است به صورت مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفاعلن آورده. و این از اختیارات شاعری است.