گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:دلم خاک تو شد گو باش من خون می‌خورم باری ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری

❈۱❈
دلم خاک تو شد گو باش من خون می‌خورم باری ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری
مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
❈۲❈
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم سپاس زندگانی نیست بی‌تو بر سرم باری
مرا گر خال گندم‌گونت جوجو می‌کند گو کن من آن جو سنگ خالت را به صد جان می‌خرم باری
❈۳❈
مپوش آن رخ ز من کآخر ز من نگزیرد آن رخ را که آن رخ آینه سیماست من خاکسترم باری
مرا دردی است ناپرسان مپرس از من که سربسته
چه شب‌ها زنده می‌دارم چه تب‌ها می‌برم باری
چو آهی برکشم از دل مگو ای دوست دشمن خور چه جای دشمن است ای دوست خود را می‌خورم باری
❈۴❈
دلم گر باز می‌ندهی دل دیگر به وامم ده که بر خاک عراق این بار بی‌دل نگذرم باری
جهان گفتی سفالی دان که خاقانی است ریحانش جهان را گرچه ریحانم تو را خاک درم باری
❈۵❈
به لشکرگاه دارم روی وبر سلطان فشانم جان گر آن دریاست وین خورشید من نیلوفرم باری

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۹۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها