گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت

❈۱❈
عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت
آخر چه معنی آرم از آن آفتاب‌روی کو بوی خود به صبح‌دم از من دریغ داشت
❈۲❈
بوس وداعی از لب او چون طلب کنم کز دور یک سلام هم از من دریغ داشت
من چون کبوتران به وفا طوق‌دار او او کعبهٔ من و حرم از من دریغ داشت
❈۳❈
از جور یار پیرهن کاغذین کنم کو کاغذ و سر قلم از من دریغ داشت
من ز آب دیده نامه نوشتم هزار فصل او ز آب دوده یک رقم از من دریغ داشت
❈۴❈
خود یار نارد از دل خاقانی ای عجب گوئی چه بود کاین کرم از من دریغ داشت

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۲

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مصطفی حسینی
2022-10-12T18:07:59.7125828
با درود فراواندر مصرع نخست بیت واپسین، «خود یاد نارد از دل خاقانی ای عجب» صحیح به نظر می رسد. در نسخه معتبر ضیاء الدین سجادی نیز اینگونه ضبط شده است. در ضمن از «خود یار نارد...» معنای مشخصی درک نمی شود.ارادتمندمصطفی حسینی