خاقانی:ای باد صبح بین که کجا میفرستمت نزدیک آفتاب وفا میفرستمت
❈۱❈
ای باد صبح بین که کجا میفرستمت
نزدیک آفتاب وفا میفرستمت
این سر به مهر نامه بدان مهربان رسان
کس را خبر مکن که کجا میفرستمت
❈۲❈
تو پرتو صفائی از آن، بارگاه انس
هم سوی بارگاه صفا میفرستمت
باد صبا دروغ زن است و تو راست گوی
آنجا به رغم باد صبا میفرستمت
❈۳❈
زرین قبا زره زن از ابر سحرگهی
کانجا چو پیک بسته قبا میفرستمت
دست هوا به رشتهٔ جانم گره زده است
نزد گره گشای هوا میفرستمت
❈۴❈
جان یک نفس درنگ ندارد گذشتنی است
ورنه بدین شتاب چرا میفرستمت؟
این دردها که بر دل خاقانی آمده است
یک یک نگر که بهر دوا میفرستمت
کامنت ها