گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست

❈۱❈
دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
شب نیست تا ز جنبش زنجیر مهر او حلقهٔ دلم به حلقهٔ زلفش اسیر نیست
❈۲❈
گفتا به روزگار بیابی وصال ما منت پذیرم ارچه مرا دل‌پذیر نیست
دل بر امید وعدهٔ او چون توان نهاد چون عمر پایدار و فلک دستگیر نیست
❈۳❈
بار عتاب او نتوانم کشید از آنک دل را سزای هودج او بارگیر نیست
بی‌کار ماند شست غم او که بر دلم از بس که زخم هست دگر جای تیر نیست
❈۴❈
خود پرده‌ام دراندم و خود گویدم که هان خاقانیا خموش که جای نفیر نیست
اندر جهان چنان که جهان است در جهان او را به هر صف که بجوئی نظیر نیست
❈۵❈
او را نظیر هست به خوبی در این جهان خاقان اکبر است که او را نظیر نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

غلامعلی حامدبرقی
2014-05-21T16:03:51
با سلام و احترام در بند دوم سطر ماقبل آخر : اورا به هر صف که بجوئی " به هر صفت که..." صحیح است.
احسان
2020-03-05T13:24:29
با دروددر بیت هفتم، واژه "دراندم" نادرست است و "دراند" درست است."خود پرده ام دراند و خود گویدم که هان ...".خواهشمند است بخ جای بهره گرفتن از همزه در واژگان پارسی از "ی" بهره بگیرید، مانند "بجویی" در بیت هشتم.سپاسگزار از شما
احسان
2020-03-05T13:29:18
خود پرده ام دَرانَد و خود گویدم که هان ...