خاقانی:دل را ز دم تو دام روزی است وز صاف تو درد خام روزی است
❈۱❈
دل را ز دم تو دام روزی است
وز صاف تو درد خام روزی است
از ساقی مجلس تو ما را
از دور خیال جام روزی است
❈۲❈
جان خاک تو شد که خاک را هم
از جرعهٔ ناتمام روزی است
مرغی است دلم بلندپرواز
اما ز قضاش دام روزی است
❈۳❈
ناکام شدم به کام دشمن
تا خود ز توام چه کام روزی است
زان پای بر آتشم که دل را
بر خاک درت مقام روزی است
❈۴❈
ماندم به شمار هجر و وصلت
تا زین دو مرا کدام روزی است
فتواست به خون من غمت را
الحق غم تو حرام روزی است
❈۵❈
خاقانی را زیاد خواندی
کورا ز وجود نام روزی است
کامنت ها