گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است

❈۱❈
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
درد کهنت بود برآورد روزگار این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
❈۲❈
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن اینجا چه جای غم‌زدگان قلندر است
گفتم مورز عشق بتان گرچه جور عشق انصاف می‌دهم که ز انصاف خوش‌تر است
❈۳❈
اینجا و در دمشق ترازوی عاشقی است لاف از دمشق بس که ترازوت بی‌زر است
اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش زنجیر می‌گسل که خرد حلقه بر در است
❈۴❈
جوجو شدی برابر آن مشک و طرفه نیست هرجا که مشک بینی جوجو برابر است
از کس دیت مخواه که خون‌ریز تو تویی نقب از برون مجوی که دزد اندرون در است
❈۵❈
خاقانی است و چند هزار آرزوی دل دل را چه جای عشق و چه پروای دلبر است
بیچاره زاغ را که سیاه است جمله تن از جمله تن سپیدی چشمش چه درخور است

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد رشیدی
2014-11-17T12:08:20
با سلام بنظر میرسد در مصرع اول " تو" ودر مصرع چهارم " روی " اضافه و در بیت هفتم چو جو صحیح میباشد باتشکر
علی سید
2017-10-21T01:28:38
ترازوت درست نیست بلکه ترازوی زر...
علی سید
2017-10-21T01:30:07
ترازوی بی‌زر است