خاقانی:به دو میگون لب و پسته دهنت به سه بوس خوش و فندق شکنت
❈۱❈
به دو میگون لب و پسته دهنت
به سه بوس خوش و فندق شکنت
به زره پوش قد تیر وشت
به کمانکش مژهٔ تیغ زنت
❈۲❈
به حریر تن و دیبای رخت
به ترنج بر و سیب ذقنت
به دو نرگس، به دو سنبل، به دو گل
بر سر سرو صنوبر فکنت
❈۳❈
به می عبهر آن سرخ گلت
به خوی عنبر آن یاسمنت
به گهرهای تر از لعل لبت
به حلیهای زر از سیم تنت
❈۴❈
به فروغ رخ زهره صفتت
به فریب دل هاروت فنت
به نگین لب و طوق غببت
این ز برگ گل و آن، از سمنت
❈۵❈
به دو مخمور عروس حبشیت
خفته در حجلهٔ جزع یمنت
به بناگوش تو و حلقهٔ گوش
به دو زنجیر شکن بر شکنت
❈۶❈
به سرشک تر و خون جگرم
بسته بیرون و درون دهنت
به شرار دل و دود نفسم
مانده بر عارض جعد کشنت
❈۷❈
به نیاز دل من در طلبت
به گداز تن من در حزنت
به دو تا موی که تعویذ من است
یادگار از سر مشکین رسنت
❈۸❈
به نشانی که میان من و توست
نوش مرغان و نوای سخنت
که مرا تا دل و جان است بجای
جای باشد به دل و جان منت
❈۹❈
دوستتر دارمت از هر دو جهان
دوستتر دارم از خویشتنت
تو بمان دیر که خاقانی را
دل نمانده است ز دیر آمدنت
کامنت ها