خاقانی:با او دلم به مهر و محبت نشانه بود سیمرغ وصل را دل و جان آشیانه بود
❈۱❈
با او دلم به مهر و محبت نشانه بود
سیمرغ وصل را دل و جان آشیانه بود
بودم معلم ملکوت اندر آسمان
از طاعتم هزار هزاران خزانه بود
❈۲❈
بر درگهم ز خیل ملایک بسی سپاه
عرش مجید ذات مرا آشیانه بود
هفت صد هزار سال به طاعت گذاشتم
امید من ز خلق برین جاودانه بود
❈۳❈
در راه من نهاد ملک دام حکم خویش
آدم میان حلقهٔ آن دام، دانه بود
آدم ز خاک بود و من از نور پاک او
گفتم منم یگانه و او خود یگانه بود
❈۴❈
گویند عالمان که نکردی تو سجدهای
نزدیک اهل معرفت این خود فسانه بود
میخواست او نشانهٔ لعنت کند مرا
کرد آنچه خواست آدم خاکی بهانه بود
❈۵❈
بر عرش بد نوشته که ملعون شود کسی
برد آن گمان به هرکس و برخود گمان نبود
خاقانیا تو تکیه به طاعات خود مکن
کاین پند بهر دانش اهل زمانه بود
کامنت ها