گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خواجوی کرمانی:سخن بشنو اکنون یکی گوش دار به نیک اختری زین سپس هوش دار

❈۱❈
سخن بشنو اکنون یکی گوش دار به نیک اختری زین سپس هوش دار
ز فرهنگ جنگی فغفور شاه همان هم ز نام‌آوران سپاه
❈۲❈
تکش خان و گردان روشن روان چو ماندند دور از بهر پهلوان
فراوان در آن دشت بشتافتند نشان جهانجوی کم یافتند
❈۳❈
به ناکام رفتند سوی سپاه بر ایشان شده روز روشن سیاه
چو رفتند زی دیوزاده فراز سر حقه راز کردند باز
❈۴❈
به نخجیرگه در کمین‌آوران چو پردخته گشتند جنگی سران
ز دیده همی گوهر افشاندند ز سام و ز آهو سخن راندند
❈۵❈
که راند از پی آهو اسب سمند همی خواست کش سر درآرد به بند
به ناگه شد از چشم او ناپدید کسی این شگفتی به گیتی ندید
❈۶❈
بجستیم او را فراوان به دشت نشان پیش هیچ پیدا نگشت
دژم شد رخ دیوزاده ازین بیامد بر نامور شاه چین
❈۷❈
بدو گفت کای شاه بی رای و کام مرا بازگو تا چه کردی به سام
گر آن پهلوان می‌نیاید پدید تو را سازم از زندگی ناامید
❈۸❈
به فرمان تو لشکر جنگجو کمین کرده بر شیر آزاده خو
قسم خورد شاهنشه کینه‌ور کز آن رزم و کین من ندارم خبر
❈۹❈
گرانمایه فرهنگ روشن روان برون آمد از نزد شه در زمان
نهانی به قصر پریوش شتافت مر او را ز انده دژم‌روی یافت
❈۱۰❈
چو دیدش پری‌دخت گفت ای دلیر چه داری خبر از جهانجوی شیر
بدو دیوزاده بیان کرد راز از آن پس بدو گفت کای دلنواز
❈۱۱❈
مخور انده و غم که در دشت و کوه شوم ره‌سپر با دلاور گروه
چو یابم نشان گو نامور تو را سازم ازحال او باخبر
❈۱۲❈
بگفت و به لشکرگه آمد چو باد همه کار خود با سران کرد یاد
از آن پس تمرتاش را پیش خواند به پرده فراوان سخنها براند
❈۱۳❈
کزین پس سر این گروه انجمن توئی و تکش خان لشکرشکن
هشیوار باشید هر دو به جا مبادا که سرتان درآید به پا
❈۱۴❈
به قلوش چنین گفت از روی مهر که اکنون ز آرام برتاب چهر
ز هر سو بران باره تیزگام مگر آگهی یابی از کار سام
❈۱۵❈
نپیچید قلوش ز گفتار او همان گاه بر راه بنهاد رو
چو او رفت قلواد را گفت خیز ز مهر آب بر آتش فتنه ریز
❈۱۶❈
برآ همچو قلوش به پشت سمند بتازان ابر کوه و صحرا نوند
مگر یابی از سام یل آگهی که مغزم ز اندیشه باشد تهی
❈۱۷❈
همان گاه قلواد پوشید ساز نشست از بر باره تیز تاز
سوی دشت و کهسار بنهاد روی سمندش چو صرصر شده تیزپوی
❈۱۸❈
سخن گویم از سام فرخنده باز مگر یابد از چنگ جادو جواز

فایل صوتی سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو بخش ۱۱۵ - رفتن قلواد و قلوش و فرهنگ به طلب سام و چگونگی آن

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها