گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خواجوی کرمانی:بتندید آن دیو تیره روان ازو قلوش گرد شد ناتوان

❈۱❈
بتندید آن دیو تیره روان ازو قلوش گرد شد ناتوان
بتابید رو باز آن ارجمند سرانجام دستش رها شد ز بند
❈۲❈
دلیری کجا نام فرهاد بود به چستی به ماننده باد بود
ز شیران جنگی خاور بدی به میدان کینه دلاور بدی
❈۳❈
ز جا جست و برداشت شمشیر تیز بدان تا برآرد برو رستخیز
بغرید کای دیو تیره سرشت چو دیوان دوزخ بد اندام و زشت
❈۴❈
مگر دور دیدی تو بازوی سام که خواهی رهانی تن خود ز دام
به یزدان دادار کیهان خدیو که از جان شومت برآرم غریو
❈۵❈
بگفت و یکی حمله آورد سخت تو گفتی فرو ریخت برگ درخت
بزد تیغ و به روی نشد کارگر نهنکال آشفت از آن نامور
❈۶❈
بیازید چنگال از خشم و کین ربودش ز میدان و زد بر زمین
به ناخن تنش را ز هم بردرید که شد مرد از بیم او ناامید
❈۷❈
به لشکر درافتاد دیو دمان بسی نامور را سرآمد زمان
خبر شد به نزدیک فغفور چین ز پیکار آن دیو پر خشم و کین
❈۸❈
همان دم به شادی برآمد به اسپ بدان دشت آمد چو آذرگشسپ
بسی گشت هر سو همی بنگرید خوش آمدش و چون کار از آن گونه دید
❈۹❈
درآمد بر دیو فغفور شاه ستودش فراوان در آن رزمگاه
برو آفرین کرد و تحسین نمود کز ان گونه او دست خود را گشود
❈۱۰❈
چنین گفت او را که ای نامدار مر این رزمگه را غنیمت شمار
که گم شد سپهدار فرخنده سام که زهر اجل شد مر او را به کام
❈۱۱❈
ندانست کس کار و کردار او که چون گرم گردید بازار او
ز کینش مرا دور شد خورد و خواب ز چشمم روان گشت سیلاب آب
❈۱۲❈
چنان چون که او گم شد اندر جهان تو را من یکی بنده‌ام در جهان
بخندید ازو خوش نهنکال دیو سوی لشکر آورد بانگ و غریو
❈۱۳❈
همی گشت و می‌جست و می‌بست دست همه لشکر سام یل برشکست
همه گنج و خرگاه تاراج کرد برآورد از تاج و از تخت گرد
❈۱۴❈
به غارت ببردند بسیار چیز نماندند بر دشت چین یک پشیز
از آنجا سوی چین نهادند روی همه مردم چین پر از گفتگوی
❈۱۵❈
که زین گونه شد کار فرخنده سام ز مکر زمانه شدش تلخ کام
همه کار این چرخ دل خستن است دگر تا چه زاید شب آبستن است
❈۱۶❈
چنین است آئین چرخ دو رنگ دهد شهد گاهی و گاهی شرنگ
چو زنبور دان چرخ وارون و بس دهد نوش و نیشت رساند ز پس
❈۱۷❈
غنیمت شمر صبحت دوستان که با خار باشد گل بوستان
بود زندگانی، گل و مرگ، خار چو یابی گلستان غنیمت شمار
❈۱۸❈
دگر باز گردم سوی داستان بپیوندم از گفته باستان

فایل صوتی سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو بخش ۱۲۸ - رها شدن نهنکال دیو از بند و چگونگی آن

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها