خواجوی کرمانی:به شاپور گفت آن زمان پهلوان که ای مرد آشفته باتوان
❈۱❈
به شاپور گفت آن زمان پهلوان
که ای مرد آشفته باتوان
به شمشیر با تو نیاریم جنگ
مبادا که کشته شوی بیدرنگ
❈۲❈
به کشتی بکوشیم با یکدگر
ببینیم تا کیست فیروزگر
به نیرو گرت کوفتم بر زمین
نبرم سرت گرچه هستی به کین
❈۳❈
ولیکن به پیمان زبان کن گرو
که کوتاه سازی همه شور و غو
بیائی به نزد زمین بوس شاه
ببینی یکی شاه با دستگاه
کامنت ها