خواجوی کرمانی:چو سام از فراز سمند سیاه چو بر تیرهگون شب فروزنده ماه
❈۱❈
چو سام از فراز سمند سیاه
چو بر تیرهگون شب فروزنده ماه
بیفکند جنگی دو شیر ژیان
ز گور و ز آهو و ببر بیان
❈۲❈
قضا را برآمد یکی تیره گرد
جوان پهلوان رو سوی گرد کرد
یکی گور دید اندر آن پهن دشت
که بر طرف نخجیرگه برگذشت
❈۳❈
لبانش ز یاقوت و زرینش دم
سر و دستش از لعل و زرینش سم
ز پیش سواران به کردار باد
برون رفت و رو سوی صحرا نهاد
❈۴❈
ملک را دو دیده بماند از پیش
غراب و تکاور براند از پیش
ز فتراک بگشاد پیچان کمند
گره کرد بر گور وحشی فگند
❈۵❈
برون رفت از چنبرش تیرهگور
برآورده از چرخ گردنده شور
که سام نریمان فراز غراب
ز ترکش برآورده پران عقاب
❈۶❈
به خود برکشید و نظر راست کرد
بران تا برآورد و نخجیر کرد
خدنگش خطا کرد بگسست زه
قضا گفت رو ترک این کار ده
❈۷❈
بپیچید بر خود چو بر زد عنان
بغرید مانند ببر بیان
برافراخت یال و بغل برگشاد
بپیوست تیر دگر همچو باد
❈۸❈
شکسته شدش چاچیانی کمان
ز تیر سپهری برآمد فغان
تو ای غافل از گردش روزگار
نیاموخته پند آموزگار
❈۹❈
مکن گورگیری چو بهرام گور
که ناگه شوی بسته در دام گور
گمان باشدت کافتدت در کمند
نگر تا نگردی تو خود پایبند
❈۱۰❈
بسا صید کو صید صیاد کرد
بسا بنده کو خواجه آزاد کرد
یل نامجو سام پهلو نژاد
تکاور براند از پیش همچو باد
❈۱۱❈
چو سلطان جمشید زرینه جام
زبون گشت در دست سلطان شام
نه نخچیر دید و نه نخچیرگاه
نه گور و نه شیرافکنان سپاه
❈۱۲❈
بیابان خونخوار و مأوای دیو
ز هر سو برآورده غولان غریو
کامنت ها