خواجوی کرمانی:روان سام نیرم به عزم شکار به گلگون برآمد چو ابر بهار
❈۱❈
روان سام نیرم به عزم شکار
به گلگون برآمد چو ابر بهار
کجا در رکابش پلنگ افکنان
چو سلطان سیاره خنجرزنان
❈۲❈
کمرکش بتان قیامت قیام
کمربسته بر سرو طوبی خرام
چو آهوی مستان همه شیرگیر
ز ابرو کمان کرده وز غمزده تیر
❈۳❈
سمند سواران دریاگذار
شتابان به صحرا چو باد بهار
تک انداز ترکان نخجیر جوی
به نخجیر شیران درآورده روی
❈۴❈
همی سام چون رخ به صحرا نهاد
سواری درآمد به صحرا چو باد
پریوش یلی بر سمندی سوار
به زیرش یکی بود دریاگذار
❈۵❈
جهنده چو برق و رونده چو تیر
پرنده چو مرغ و دلاور چو شیر
شتابان زمینکوب و دریانورد
نهان کرده چرخ فلک را ز گرد
❈۶❈
روان سالم یل مرکبش پیش راند
دو چشمش در او صاف او خیره ماند
کامنت ها