خالد نقشبندی:ای وصل تو اعظم امانی سرمایه و عیش و کامرانی
❈۱❈
ای وصل تو اعظم امانی
سرمایه و عیش و کامرانی
گر بی تو به عمر جاودانی
یک لحظه زیم به شادمانی
❈۲❈
یارب نخورم بر از جوانی
در بحر غمم فتاده مشکل
کشتی رسدم دمی به ساحل
بر باد شدیم ز آتش دل
❈۳❈
شد آب دو چشمم خاک تن گل
افسوس تو حال ما ندانی
بی مهر رخ تو شام هجران
ریزم چو سپهر خون به دامان
❈۴❈
صد چاک کنم ز غم گریبان
لیکن چو نمی رسد به سامان
مقصود چه سود خون فشانی؟
پیوسته چون غنچه می خورم خون
❈۵❈
هر گوشه رود ز دیده جیحون
دامن شده ز اشک سرخ گلگون
بی قد تو لیک سرو موزون
ما را چه هوای گلستانی
❈۶❈
گر زیسته ایم بی وصالت
غرق عرقیم از خجالت
اما به دو ابروی هلالت
این نیست حیات بی جمالت
❈۷❈
مرگی است به نام زندگانی
بی صبر و شکیب داشت یک چند
خون دل ریش آرزومند
با هجر تو تا گرفت پیوند
❈۸❈
ای من به خیال از تو خرسند
ببرید ز دوستان جانی
خالد ز دو دیده خون سارا
می بار نهان و آشکارا
❈۹❈
زان ابر نهال مدعا را
شاداب همی نما خدا را
تا بار دهد همان که دانی
یارب به مجردان افلاک
❈۱۰❈
یا رب به شه سریر لولاک
از غیر تو رستگان بی باک
پیش تو شفیع آورم تاک
بار دگرم بدو رسانی
کامنت ها