گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خیام:در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

❈۱❈
در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

فایل صوتی رباعیات رباعی شمارهٔ ۱۱۷

تصاویر

کامنت ها

سپهر
2015-02-11T23:15:07
از نظر من حق با کاوه س
دکتر ترابی
2014-12-05T22:51:09
آفرین بهرام ، یک سبو ، تنها یک کوزه از خویش به در می آید و آنچه جملگی میدانند و خویش به نادانی می زنند بر زبان می آورد، خیام همان یکی کوزه ناگهان است که میخروشد پی درپی و دریغا اندکند نیوشندگان.صم بکم ......فهم لا......به قول خواجه : شهر خالیست ز عشاق بود........
حسن سعید
2015-05-16T06:30:15
خود کوزه وخود کوزه گر وخود گل کوزه - خود رند وسبو کشخود بر سر آن کوزه خریدار بر آمد - بشکست و روان شد
اکبر
2012-04-28T16:41:03
ساق اول عاشوق
بهرام مشهور
2012-05-16T08:28:42
این یکی از شاهکارهای شعر و فلسفه خیّام است که خودش را بدان حال هم آدمی که به کارگاه کوزه گری میره و هم کوزه ای که به زبان می آید تشبیه می کند ، منظور از کارگه کوزه گری دنیاست و در این دنیا دوهزار که کنایه از هزاران می باشد ، کوزه یعنی آدمی را می بیند گویا و خموش ، مرده و زنده ! ناگاه یکی ( و فقط یکی ) کوزه ، خودش را می گوید برآورد خروش ، کو کوزه گر ( آفریننده ) و کوزه خر ( تحویل گیرنده اینهمه آدمی کیست ؟ ) و کوزه فروش ( واسطه و سازوکار این برنامه چیست ؟ )
مسلم هاشمی
2012-05-05T09:14:07
بنده بسیار تحت تاثیر فضاسازی این شعر قرار گرفته ام. این کارگه کوزه گری برای من فضایی است که در آن به زندگی نگاهی دوباره می کنی و بار دیگر به یاد سوال همیشگی علت آفرینش می افتی. سوالی آمیخته با خون دل کوزه های ساکت و خاموش. شاید جناب خیام در جامعه خودش همان تنها کوزه ای است که علت را جستجو می کند. آن هم با خروش و فریاد.
کیوان
2009-11-24T08:22:34
بنام خداوند زنده و حاضر آنچه هر چیزی از آن زندگی می گیرد تنها روح زنده کننده است و هر آنچه از آن برخوردار نباشد مرده.
غلامحسین مراقبی
2010-02-14T10:33:07
با درود فراوان در این رباعی نگریم به دو حرف تعیین کننده و سمت و سو دهنده: نخست حرف ر که ده بار تکرار شده، با توجه به تلفظ ر که نمایانگر و نماد لرزندگی و بی ثباتی است، و پس آنگاه بنگریو به حرف و که هفده بار تکرار شده و نشانگر شتاب و گذر ، یعنی همان پوچی است، و باز هم بنگریم تکرار آوای فاخته را که در کل بیاگر پوچی و گذر شتابان زندگی است
حبیبه
2008-03-10T14:03:54
این رباعی حکایت از دنیای فانی داشته و اینکه نمی بایست به آن دل بست.
حمیدرضا
2008-10-19T12:12:23
@محمد احمدی:رباعی 12 صورت وزنی دارد که همگی از «مفعول مفاعیل مفاعیل فعل» مشتق شده‌اند. در این رباعی وزن مصرع اول «مفعول مفاعیل مفاعیلن فع» (وزن «لاحول و لا قوة الا بالله»)، وزن مصرع دوم «مفعول مفاعلن مفاعیل فعل» و وزن مصرع سوم و چهارم «مفعول مفاعیل مفاعیل فعل» (وزن اصلی) است.از آنجا که اوزان مختلف رباعی همگی از وزن اصلی مشتق شده‌اند وزن رباعیها را فارغ از تقطیعشان همان وزن اصلی رباعی در نظر می‌گیریم.
محمد احمدی
2008-10-19T11:42:27
وزن رباعی مذکور همان مفعول مفاعیل مفاعیل فعل است؟
فرهاد اشتری
2011-11-27T08:48:21
در پاره ای متون، مصرع نخست بیت دوم بشکل زیر ذکر گردیده است: (هریک به زبان حال می گفتند).
نگین شکروی
2010-09-15T20:09:29
حکیم سنایی غزنوی، نظیر همین مضمون را بافصاحت تمام بدینگونه سروده است:ای شنیده فسانه بسیاریقصه ی کوزه گر شنو باریکوزه گر سال و ماه در تک وپویتا کند خاک دیگران به سبویچون که خاکش نقاب روی کننددیگران خاک او سبوی کنند
kave
2010-07-23T06:04:25
dar kargahe koozegari boodam dooshdidam do hezar kooze gooyaye khamooshhar yek be zabaane haal baa man migoftkoo koozegaro koozekharo koozeforoosh---پاسخ: با تشکر، متن مطابق تصحیح فروغی است. تغییری اعمال نشد.
حمید زاهدی
2014-09-12T16:41:48
عاقبت خاک گل کوزه گران خواهیم شد
فواد اباذری
2020-04-23T11:56:38
متن درست شعر در مصرع سوم غلط آورده شده:هر یک به زبان حال با من گفتندبه جای ناگاه یکی کوزه برآورد خروشاولا در رباعی مصرع سوم لازم نیست هم وزن سه مصرع دیگر باشددر ثانی وقتی دو هزار کوزه گویا و خموش هستند چرا فقط یکی از کوزه ها خروش بر می آورد(درست تر نیست که همشون خروش بر آورند)
سینا
2020-05-13T13:02:26
در نسخه صادق هدایت آمده:هریک به زبان حال با من می‌گفت کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش.که به نظرم اصل داستان رو بهتر توصیف میکنه.در نسخه پیش رو تمرکز رفته روی آن کوزه ای که فریاد برآورده و اصل داستان که مصرع آخر باشه در حاشیه قرار گرفته. صحبت ها رفته پیرامون روی یک قهرمان یا منذر.در حالیکه در نسخه مورد نظر صادق هدایت تمام کوزه ها و به تعبیری عالم، بی ثباتی عالم را فریاد می‌زنند. اینجا قهرمانی در کار نیست و اصلا وجودش مورد بحث نیست.
احمد نیکو
2020-03-06T14:37:45
در رباعیات خیام حدود 18 مرتبه از کلمه (کوزه) استفاده شده که 9 رباعی آن مربوط به خیام میباشد و 9 رباعی دیگر که مصرع اول آنها نوشته شده هماهنگی لازم با تفکر و فلسفه خیام ندارند و بیانش با بیان و زبان خیام تفاوت دارد 1_بر کوزه گری پریر کردم گذری 2_ خیام که خیمه های حکمت میدوخت 3_ دیدم به سر عمارتی مردی فرد4_ از کوزه گری کوزه خریدم باری5_ در کارگه کوزه گری کردم رای6_ هان کوزه گرا بپای اگر هشیاری7_ دی کوزه گری بدیدم اندر بازار8_زان می که نیست در وی ضرری9_ اندازه عمر بیش از شصت منه
پوریا
2019-10-12T13:23:05
ما در این رباعی می فهمیم که ما انسان ها مثل کوزه هستیم از خاکیم و هر چه درونمان بریزند همان بو را می دهیم و در اخر می شکنیم و دوباره خاک می شویم و با باد حرکت می کنیمو این کوزه گری گیتی ما انسان ها است و کوزه ای که خروش می کند یک پیامبر بوده که گفته خداوند(کوزه گر) و انسان ها بزرگ مان کیست ودر اخر چه کسی ما را می خرد که هر پیامبری همین ها را گفته که میشع معاد نبوت و این چیز ها....
ساکت
2019-08-10T18:39:55
در این رباعی مساله مرگ و فنا و از بین رفتن همه چیز و همه کس مورد توجه قرار گرفته است. کارگاه کوزه‌گری نماد دنیا و دو هزار کوزه نماد انبوه انسان‌هایی است که از مواد و عناصر عالم طبیعت یعنی آب و باد و خاک و آتش ساخته شده‌اند. انسانهایی که با گذشت زمان اثری از هیچ یک از آنها باقی نخواهد ماند، نه از کوزه‌گرها یعنی پدران و مادران که سازنده این پیکرها بودند، نه از کوزه‌خرها که این پیکرهای ساخته شده را به خدمت می‌گرفتند و نه از کوزه فروش‌ها که واسطه این داد و ستد انسانی و اجتماعی بودند.
الهه
2021-01-20T16:57:51
اینجا قشنگ میشه متوجه شد خیام به خدا اعتقاد نداشته و داره میپرسه کو کوزه گر ؟؟؟
امیرحسین
2020-11-14T17:38:50
بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ. إِلَهِ النَّاسِکو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش
حسن
2020-08-03T10:46:22
به عقیده بنده مثال از کارگاه کوزه گری آثار و اعمال انسان ها در این دنیا است. وقتی بهشون مراجعه می شه برخی گویای احوال صاحب اثر هستند و برخی گنگ( منظور رفتار و آثار انسان هایی که میزیسته اند ) حال یکی از کوزه ها به نمایندگی از بقیه آواز میدهد که ای انسان - کسانی که مارا بهجای نهاده اند دیگر هیچ جسن و اثری از آیشان یافت نمیشود و همهگی پرده در نقاب خاک کشیده اند.
حسین
2020-05-25T01:55:53
بالاخره کدام؟!!!ناپایداری هستی یا حقیقت طلبی؟!!مفهوم این شعر چیست؟!!!
مهران
2020-10-01T20:41:06
دکتر عربی از این بهتر امکان نداشت بهترین و عالی ترین تفسیر رو دکتر عربی نوشت درود عشق بیکران بر تو
احمد نیکو
2020-10-06T19:25:47
متن رباعی بدین وزن صحیح است:در کارگه کوزه‌گری رفتم دوشدیدم دو هزار کوزه افتاده خموشناگاه یکی کوزه برآورد خروشکو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش
ابراهیم
2017-09-07T12:44:06
با سلاممن متن شعر زیر نیز از خیام نقل شده است آیا درست است؟در کـارگـه کـوزه گـری بــودم دوشدیـدم دو هزار کـوزه گـویا و خـموشهــر یک به زبان حــال با مـن گفتندکو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
پوریا
2017-09-07T20:39:18
سلام .بنده کلی مطلب نوشتم در اخر دیدم انچه میخواستم بگم جناب مسلم هاشمی زیباتر و به اختصار بیان کرده . پدر پسر روالقدس . کوزه گر کوزه خر و کوزه فروش . خداوند انسان ارکان هستی. سوالی که یا یک نفر در جهان فریاد میکند یا یک من از هزاران من در ذهن هر فرد . هر دو درست هست و مقصود یکی ست . لا اله الاالله .
پوریا
2017-09-07T20:43:18
ببخشید متن جناب بهرام رو بنده تایید کردم و به اشتباه نوشتم مسلم هاشمی . که از هر دو عزیز عذر میخوام .
ناصر
2018-01-11T08:43:54
کلا خمیر را ورزیدن تا کوزه را فرم دادن از اشارات تورات است . به مانند لدن در عربی . دوهزار معادل ثانی الف در عربی است . ثانی الف به معنای جفت و جور ساختن کلمات و جملات و تالیف کردن یک متن و سخن که از چیزهایی جلوگیری کند را فرم دادن . پس انسانی اینکار را می کند و در محیطی شرک آلود و پر از فجور از میان کتب خداوند و احادیث ، تالیفی جلوگیری کننده از فجور و شرک را فرم می دهد ولی با وجودیکه گویا هستند خاموشند و خریداری ندارند و مولف این متن فرم داده شده را هم نه کسی بجا میاورد و نه دوست دارند بجا بیاورند .
امین کیخا
2018-01-11T15:33:18
پوریا جان من نفهمیدم رویهمرفته خرده به جناب خیام گرفته اید یانه فقط میدانم دو هزار به عربی ثانی الف نمیشود و الفان یا الفین میشود . اگر خرده ای به خیام دارید نگاهی به نوشته های فرزانه ی همروزگارمان استاد دینانی بفرمایید خیام را به روشنی نمایانده است .
لیام
2018-01-13T16:11:42
خیام گرداگرد خود هزار هزار انسان بهت زده و خاموش می بیند ، هر کدام با زبان حال می گویند که ما مظهر دست هنرمندی در اقلیم وجودیم ، ما را کوزه گر دهر چنین زیبا و دلربا ساخته و پرداخته استدر آن میان تنها یک تن { خیام } خروشی بر می دارد که ای خفتگان تا کی بی خبری ، تا کی خاموش نشسته اید. پرده از اسرار بردارید ای بی خبران ، کجاست آنکه شما را آفرید، کجاست آنکه به شما وعده داد تا با او به معامله نشسته اید،برگرد دایره ی خود ساخته تا چند بی هوده سرگردانید،؟
لیام
2018-01-13T01:57:48
در کارگه کوزه‌گری رفتم دوشدیدم دو هزار کوزه گویا و خموشناگاه یکی کوزه برآورد خروشکو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش:خیام گرداگرد خود هزار هزار انسان بهت زده و خاموش می بیند ، هر کدام با زبان حال می گویند که ما مظهر دست هنرمندی در اقلیم وجودیم ، ما را کوزه گر دهر چنین زیبا و دلربا ساخته و پرداخته استدر آن میان تنها یک تن { خیام } خروشی بر می دارد که ای خفتگان تا کی بی خبری ، تا کی خاموش نشسته اید. پرده از اسرار بردارید ای بی خبران ، کجاست آنکه شما را آفرید، کجاست آنکه به شما وعده ی بهشت داد تا با او به معامله نشسته اید،برگرد دایره ی خود ساخته تا چند بی هوده سرگردانید،؟
دکتر مضطرزاده
2019-01-01T11:50:18
خیام در جای دیگری هم در ناپایداری دنیا می گوید:پیری دیدم به خانه‌ی خماریگفتم نکنی ز رفتگان اخباریگفتا می خور که همچو ما بسیاریرفتند و خبر باز نیامد باری
دکتر عربی
2018-03-14T10:31:40
از یک نکته غفلت نورزیم لازم نیست کارگاه کوزه گری برویم. ما در کارگاه ک.زی گری قرار رادیم. اینکه خیام بزرگ گفته است دوش در کارگه کوزه گری رفته است مراد اندیشیدن او به بودن در کارگاه هستی است. هر کسی که به حضور و هوشیاری اندیشه برسد همان لحظه به کارگه کوزه گری پا نهاده است. کارگاهی که در ان خودش (کوزه) را میبیند. اما کوزه گر و کوزش فروش را نه.اصلا زیبایی کارگاه هستی هم به همین است که تو باشی و دنبال یک مطلوب بگردی. اگر مطلوب نباشد درد نیست. درد هم که همان طلب است و طلب همانا اولین شعر عشق. یعنی به کارگاه کوزه گری رفتن یعنی دردآگاهی ما از هستی و افرینش کائنات. این درد بهترین درمان است. پس گوارای اهل دل و درد باد!باده خاک آلوده تان مجنون کندصاف اگر باشد ندانم چون کند
دکتر عربی
2018-03-14T10:34:10
از یک نکته غفلت نورزیم لازم نیست کارگاه کوزه گری برویم. بلکه ما در کارگاه کوزی گری قرار داریم. اینکه خیام بزرگ گفته است دوش در کارگه کوزه گری رفته است مراد اندیشیدن او به بودن در کارگاه هستی است. هر کسی که به حضور و هوشیاری اندیشه برسد همان لحظه به کارگه کوزه گری پا نهاده است. کارگاهی که در ان خودش (کوزه) را میبیند. اما کوزه گر و کوزش فروش را نه.اصلا زیبایی کارگاه هستی هم به همین است که تو باشی و دنبال یک مطلوب بگردی. اگر مطلوب نباشد درد نیست. درد هم که همان طلب است و طلب همانا اولین شهر عشق. در این صورت به کارگاه کوزه گری رفتن یعنی دردآگاهی ما از هستی و افرینش کائنات. این درد بهترین درمان است. پس گوارای اهل دل و درد باد!باده خاک آلوده تان مجنون کندصاف اگر باشد ندانم چون کند
بهراد معظمی گودرزی
2021-08-10T22:49:11.9278183
این رباعی داره حیران بودن و به حال خود واگذار بودن رو به وضوح نشون می ده هیچکس خبری نمیاره، نه کوزه گر هست نه کوزه خر نه کوزه فروش.. کجایید؟! یک نفر بیاد یه چیزی بگه بیایید بگید چرا ما رو توی این کارگاه کوزه گری ول کردید و رفتید... ماییم و انبوه سوالات
حمید رضا۴
2021-08-10T23:41:47.1736173
درود جناب گودرزی. عالی نوشتید.
داهی
2021-10-29T20:26:43.3484087
شکل اصلی این رباعی: در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش دیدم دوهزار کوزه‌ی گویا و خموش ناگه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش معنای بیت نخست:دیروز در کارگاه کوزه‌گری رفتم و دوهزار کوزه که توانایی سخن گفتن داشتند اما همگی سکوت کرده بودند دیدم. معنای بیت دوم:ناگهان و بی‌موقع، یک کوزه(فقط یک کوزه)فریاد زد که خالق ما(کوزه‌گر) و آغاز و انجام ما(کوزه‌خر و کوزه‌فروش)کجا هستند؟ نکته:شباهت میان خیام و نیچه در این رباعی بی‌داد می‌کند.نیچه معتقد است که اندیشه‌های یک فیلسوف در دوره‌ی خود نابهنگام و بی‌موقع است و مردم توانایی درک آنها را ندارند.ما می‌توانیم این عقیده‌ی نیچه را عینا در این رباعی خیام ببینیم.
حمید رضا۴
2021-11-02T23:56:17.2721314
گرامی داهی درود، نکته شما را متوجه شدم. در جمله ای که از نیچه نقل قول کردید، او عقیده ای را بیان می کند که درستی و نادرستی آن قابل بحث است. علاوه بر آن، تحقیرِ عامه مردم و بزرگ بینیِ خود و همکارانش را نیز در آن جمله می توان احساس کرد. در این رباعی اما، آن «یک کوزه» با شهامت، پرسشی (که بدرستی معنا کردید) را مطرح می کند، بدون مدعی بودن به داشتن پاسخی. نیز، هیچگونه حقارت و سرکوفتی به سوی دیگر کوزه ها در این رباعی احساس نمی شود. فروتنی و برخورد مهربانانه با مردم از ویژگیهای خیام است و در رباعیاتش فراوان می توان یافت.
مازیار پارسا
2021-11-05T22:30:47.4380511
خوانش و دکلمه رباعیات خیام با صدای بسیار زیبای کیکاووس یاکیده در ویدئوی یوتیوب زیر: پیوند به وبگاه بیرونی
امیرالملک
2022-02-23T12:09:56.4196714
این تفسیر گویا از همه تفاسیر زیباترست.
احمد نیکو
2022-09-15T21:55:29.9327198
در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش از دسته هر کوزه برآورده خروش صد کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش
امیریا
2022-12-12T05:06:16.5744961
و چه زیبا گفته است، هاتف اصفهانی: که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو 
حبیب شاکر
2023-05-25T15:55:56.9590049
سلام بر همراهان همدل  روزی برسد خلق جهان گوش به گوش  حیرت زده خیزند ز انسان و وحوش  بینی همه از اول  و آخر را با   آن کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش  سپاس از همه دوستان    
امین
2023-06-14T01:48:56.6057383
درود بر شما جناب حمیدرضا بله همونطور که فرمودید پیرو سخنان شما این مشتقات عمدتا از اختیارات شاعری سرچشمه میگیرند چنانچه همون وزن مصرع اول که خود فرمودید ابدال گرفته است و مصرع دوم قلب گرفته و... گاهی هم شاعر از هر دو اختیار در یک مصرع استفاده میکند که وزن این گونه میشود : مفعولن فاعلن مفاعیل فعل رباعی‌ای که با این اختیارات در یاد دارم چامه ای از خاقانی است که می فرماید بختی دارم چو چشم خسرو همه خواب چشمی دارم چو لعل شیرین همه آب جسمی دارم چو جان مجنون همه درد جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب در تمامی مصرع های این رباعی از هر دو اختیار ابدال (تبدیل دو هجای کوتاه به یک هجای بلند) و قلب (جابجایی یک هجای بلند با یک هجای کوتاه) استفاده شده است.