گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خیام:مائیم که اصل شادی و کان غمیم سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم

❈۱❈
مائیم که اصل شادی و کان غمیم سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم

فایل صوتی رباعیات رباعی شمارهٔ ۱۳۰

تصاویر

کامنت ها

بهرام مشهور
2012-05-19T12:19:09
خیّام به نکته ای اشاره نموده که روانشناسان در نیمۀ دوّم قرن بیستم بدان رسیدند و آن این که خوشبختی یا بدبختی در درون انسان و در ذهن اوست نه در خارج از وجود آدمی
مجید
2012-04-28T04:45:33
خیام چقد زیبا و بجا از کلمات استفاده کردی!واقعا این ما هستیم که رنگ می کنیم دنیا و احساس روچرا از این و آن بدانیم؟
فرهاد
2014-04-20T22:59:38
خیام بسیار مدرن فکر میکرده است ... هزار سال جلوتر از زمان خود!
شکوه
2013-07-08T14:03:39
تقابل آیینه زنگ خورده و جام جم واقعا زیباست
حسین ش
2020-02-08T01:15:08
حمید رضا دوستت چقدر زیبا گفته. بسیار عالیه
مصیب
2020-12-14T16:44:01
کسی نمی گه جواب سوال منو
nabavar
2020-12-14T18:37:07
گرامی مصیبآئینهٔ زنگ خورده و جام جمیمهمه ی این رباعی حکایتی از وجود انسان است که تمام تضاد های درونی اش در رفتار و روحیاتش اثر گذار است.در مصرع آخر هم به این تضاد اشاره دارد که هم کدورتی چون آیینه ی زنگار زده داریم و هم چون جام جم [جام کیخسرو} روشن و جهان نمائیمهمه چیز از خود ماست، شادی و غم، و ،،،،،،،
مصیب
2020-12-15T11:09:39
ممنون کنایه ی زیبایی است من منظورش را اینگونه فهمیدم : زنگ خورده رو میشه زخم در نظر گرفت و چون آینه زنگ نمی زنه میشه گفت کدورت قدیمی داریم اما با این حال جام جمیم
مصیب
2020-12-11T19:43:08
کنایه از آیینه ی زنگ خورده از جیست
Sina
2021-03-01T08:32:55
در این رباعی، چهار متضاد هر کدام در یک مصراع وجود دارد 1- شادی و غم 2- مهربانی و ستمگری 3- کمال و پستی 4- کدری و شفافیت.در آینه زنگ خورده، نمی‌شود چیزی را دید. بر عکس در جام جم، تمامی رموز عالم پیداست. هر انسانی هر دو تضاد را در نهاد خود دارد و میتواند این باشد یا آن.
Esmaeili
2021-03-20T00:58:52
حمید رضا 4 خیلی خوب گفت
حبیب قربانی
2020-06-04T16:07:06
اندیشه ی اجتماعی موجود در این رباعی، قرن ها طول کشید که توسط دانشمندان غربی در قالب نظریه ارائه شود. داد و دادگستری از وظایف اولیه ی حکومت ها محسوب می شود که بدون قدرت، اجرای آن امکان پذیر نیست. در طول تاریخ زندگی بشر، حاکم رشه ی قدرت خود را به نیروهای ماوراءالطبیعه، خورشید و ستارگان و یا خدا نسبت می دادند. در صورتی که خیام در این رباعی به سادگی بیان می کند که مردم، سرچشمه ی قدرت هایی هستند که دادگستری و یا ستمگری می کنند.
سعید
2018-12-23T20:24:16
کاش آنقدر سواد داشتم که معنی رباعیات خیام رو بدونم
حمید رضا۴
2018-12-26T00:27:15
بقول استادی برای بجوش آوردن آب درون یک کتریِ نشسته بر اجاقی خاموش، اگر یک میلیون انسان بر گرد آن دعا بگویند، خدای را ستایش کنند، مراقبه و رقص سماء کنند، شیون کنان بر سر و سینه خود بکوبند و حتی دیگران را قربانی کنند، آب بجوش نخواهد آمد که نخواهد.کافیست یک نفر عقل خود را بدرستی بکار گیرد و گاز زیر کتری را شعله ور کند!آری، مائیم که قرن هاست عقل خود و نیز روش، شیوه و قوانین زندگیمان را به مذهب و مکتب و عرفان…. داده ایم و درمانده ایم که چرا غمگینیم، چرا اینقدر بی عدالتی و ستم دورمان را گرفته، چرا تا این حد کم و پستیم و مانند آئینه زنگ خورده شکسته… گویی فرصتی برای عاشق یکدیگر شدن و عاشق این هستی شدن نمانده.تنها مائیم که توان تغییر آن را داریم!
مهدی
2018-05-04T14:22:44
خیام، این اَبر مرد تاریخ و فرهنگ ایران زمین به زیباترین شکل ممکن مشکل بنیادین جوامع بشری را بیان داشته است، و آن اینکه سرچشمه تمامی نیکویی ها یا پلیدی ها، غم ها یا شادی ها و بدبختی و خوشبختی ها در وجود ماست و این به نوع نگرش ما بستگی دارد. اندر پی جام جم جهان پیمودم روزی ننشتم و شبی نغنودم زاستاد چو وصف جام بشنودم آن جام جهان نمای جم من بودم
حبیب شاکر
2023-04-21T01:31:19.8523281
باسلام منظور اینه که باوجودیکه پیر شدم و سالخورده و مانند آیینه زنگ زده ولی در اثر تجربیات حاصل از گذر زمان مانند جام جم منشا آگاهی و دانایی ام .تضاد را مطرح میکنه
حبیب شاکر
2023-07-04T23:27:49.3054638
سلام بر سروران سرافراز  سنگ است نه دل،دلی که در او غم نیست  زیر و زبر و درد و دوا بی هم نیست  با خاک اگر آب به هر جا گردد  بی عشق عجین،خشت بود آدم نیست  سپاس از همه سروران
فرهود
2023-09-15T01:14:20.7764691
در گذشته آیینه را از فلز می‌ساخته‌اند بنابراین زنگ می‌زده است. آنقدر آهن را صیقل می‌داده‌اند که عکس خود را در آن می‌دیده‌اند و برای جلوگیری از خراش و زنگ‌زدگی آن را در نمد می‌پیچیده‌اند. سرکه آن را تار (مات) می‌کرده است. ظاهرا کنایه‌‌ی «سرکه به آینه‌ زدن یا مالیدن» هم استفاده می‌شده است. مولوی: پس چو آهن گرچه تیره‌هیکلی   صیقلی کن صیقلی کن صیقلی   تا دلت آیینه گردد پر صور   اندر او هر سو ملیحی سیمبر