خیام:مرغی دیدم نشسته بر بارهٔ توس، در چنگ گرفته کلّهٔ کیکاوس،
❈۱❈
مرغی دیدم نشسته بر بارهٔ توس،
در چنگ گرفته کلّهٔ کیکاوس،
با کلّه همیگفت که: افسوس، افسوس!
کو بانگ جَرَسها و کجا نالهٔ کوس؟
کامنت ها