گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خیام:آن قصر که بر چرخ همی‌زد پهلو، بر درگهِ او شهان نهادندی رو،

❈۱❈
آن قصر که بر چرخ همی‌زد پهلو، بر درگهِ او شهان نهادندی رو،
دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای بنشسته همی‌گفت که: «کوکو، کوکو؟»

فایل صوتی ترانه‌های خیام (صادق هدایت) رباعی ۵۶

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

الهه (نازی) صادقلو
2021-03-28T15:11:13
  " فاخته " آن قصر که بر چرخ همی زَد پهلوبر دَرگهِ او  شَهان نهادندی رو دیدیم که بر کُنگره اش فاخته ایبِنشسته و می گفت که  کوکو کوکو - چرخ: آسمان- همی: همیشه- زَد پهلو: از نظر شکوه و بزرگی برابری می کرد- دَرگه: درگاه، در- شَهان: پادشاهان، بزرگان- نهادندی رو: به نشانه احترام و تعظیم چهره یِ خود را به خاک می مالیدند- کُنگره: دندانه‌های سه گوش یا نیم‌دایره که بر بالایِ دیوارِ کاخ ها و قلعه ها می ساختند- فاخته: پرنده‌ای خاکی‌رنگ با طوق دور گردن که کوچک‌تر از کبوتراست.- کوکو: کجاست! کجا هستند! برداشت آزاد:این خرابه ای که اکنون فاخته ای روی آن نشسته و در حال نوحه سرائی است، روزگاری کاخی بلند بوده که از لحاظِ شکوهِ و بزرگی با آسمان برابری می کرد و بزرگانِ زیادی از رویِ ناتوانی و ترس به نشانه یِ سرسپردگی رویِ خود را بخاکِ درگاهش میمالیدند. فاخته با آوازی اندوهگین به ما گوشزد می کند که: آن کاخِ باشکوه کجاست؟! و آن کسانی که در این کاخ زندگی میکردند هم اکنون کجا هستند ؟! سرانجام بِستر جُز از خاک نیستاز او بهره  زَهرست و تریاک نیست تُرا زین جهان  شادمانی بس استکجا رنجِ تو  بهرِ دیگر کس است تو رَنجی و  آسان دگر کس خوردسویِ گور و تابوتِ تو  ننگرد بَر او نیز شادی سرآید همیسَرَش زیرِ گَرد اندر آید همی فردوسی»شاهنامه»داستان سیاوش»بخش 18 - سرانجام بِستر جز از خاک نیست: آخرِ کارِ همگی ما، چیزی جز مردن و خفتنِ در گور نیست- از او بهره زَهرست و تریاک نیست: نصیب ِ تو از این روزگار چیزی جز درد و رنج نخواهد بود- تُرا زین جهان شادمانی بس است: از زندگی دنیا، تنها باید به شادمانیِ آن بسنده کنی- کجا رنجِ تو بهرِ دیگر کس است: برای اینکه حاصلِ رنج و زحمتِ بیشترِ تو، نصیبِ کسِ دیگری خواهد شد، چرا باید با رنج کشیدن و زحمت بیهوده به فکر بازماندگان باشی در صورتی که آنها اگر خود تلاش کنند به هر چیزی دست پیدا میکنند و نیازی به غصه خوردن تو نیست - تو رَنجی و آسان دگر کس خورد: تو با سختی تلاش می کنی و پول و دارایی جمع می کنی و کس دیگری به راحتی از آن بهره خواهد برد- سویِ گور و تابوتِ تو ننگرد: به قبر و جنازه تو نگاه هم نخواهد کرد (که اگر این چنین نبود، گورستان ها همیشه شلوغ بود! و سر هر قبری بستگانِ مُردگان نشسته بودند و در حال گریه و زاری بودند) - بَر او نیز شادی سرآید همی: همچنین شادیِ او نیز پایان خواهد یافت- سَرَش زیرِ گَرد اندر آید همی: او نیز خواهد مُرد و در قبر خواهد خُفت!