کمال خجندی:آنکه دل در هوس روز وصال است او را خواب شب در سر اگر هست خیال است او را
❈۱❈
آنکه دل در هوس روز وصال است او را
خواب شب در سر اگر هست خیال است او را
دل ز چشمش چه شد ار کرد سوال نظری
چون نظرهاست در آن جای سوال است او را
❈۲❈
خال لبهاش به خون دل صاحب نظران
تشنه از چیست چو در پیش زلال است او را
دل بیمار من از دال و الف خالی نیست
تا قد چون الف و زلف چو دال است او را
❈۳❈
به جگر خوردن بسیار به کف کرد غمش
خون عشاق بخور گو که حلال است او را
آفتاب از هوس آنکه شود همسر او
ایستد راست و زان بیم زوال است او را
❈۴❈
به کمال است و بس این جور و جفا و ستمش
این صفتها که شنیدی به کمال است او را
کامنت ها