کمال خجندی:دل که سودای تو می پخت کبابش کردی بود غمخانه دیرینه خرابش کردی
❈۱❈
دل که سودای تو می پخت کبابش کردی
بود غمخانه دیرینه خرابش کردی
دیده کز گریه بسیار تهی گشت ز اشک
از لب و عارض تره باز پر آبش کردی
❈۲❈
بر سرشکم ز تو افتاد مگر عکس سهیل
زانکه غلطیده تر از در خوشابش کردی
چشم خونریز تو در کشتن صاحب نظران
داشت در سرکه کنند نار عتابش کردی
❈۳❈
ناوک غمزه نو سوی دل غمزدگان
تیز تر رفت ز پیکان چو شتابش کردی
نشد از رحمت نو عاشق صادق نومید
سالها دور ز خود گرچه عذابش کردی
❈۴❈
پیش رندان همگی عیب نو پوشید کمال
خرة زهد که رنگین بشرابش کردی
کامنت ها