کمال خجندی:ز دیده در دل دیوانه رفتی ز منظرها به خلوت خانه رفتی
❈۱❈
ز دیده در دل دیوانه رفتی
ز منظرها به خلوت خانه رفتی
دلت می خواست چون گنجی روان گشت
روان گشتی سوی ویرانه رفتی
❈۲❈
صبا بادت بریده با بصد جا
چرا در زلف او چون شانه رفتی
بکویش آمدن ای دل ترا ساخت
که هشیار آمدی دیوانه رفتی
❈۳❈
چو مور افتان و خیزان از ضعیفی
سوی خالش بحرص دائه رفتی
در او مانده گر رفتی به کعبه
ز کعبه بر در بتخانه رفتی
❈۴❈
کمال از کعبه رفتی بر در بار
هزارت آفرین مردانه رفتی
کامنت ها