کمال خجندی:سالها گر بنویسم صفت مشتاقی ماند از شوق تو صد ساله حکایت باقی
❈۱❈
سالها گر بنویسم صفت مشتاقی
ماند از شوق تو صد ساله حکایت باقی
غایت ابرویش از دیده دلا حاضر باش
ترسمت بشکنی این شیشه که دور از طاقی
❈۲❈
غمزهات هیچ فروداشت ز تیزی نکند
تا به آن زخمه نو در ره زدن عشاقی
ای خوش آن مجلس خالی شده از مدعیان
مانده از می قدری باقی و آن لب ساقی
❈۳❈
عمر باقی به جز این نیست که در خلوت انس
دست در گردن بار افکنی و الباقی
خال بر گوشه ابروی تو بی مکری نیست
نبود گوشه نشین بی حیل و زراقی
❈۴❈
همه نقش خط و خال است به دیوان کمال
لیس الأ رقم العشق علی اوراقی
کامنت ها