کمال خجندی:گر از در به تیم برانی نو دانی اگر کشته خویش خوانی تو خوانی
❈۱❈
گر از در به تیم برانی نو دانی
اگر کشته خویش خوانی تو خوانی
مرا گفته خوانمت با برانم
ندانم من اینها تو دائی نو دانی
❈۲❈
هنوزت نفشانده جانها ز دامن
ز ما آستین برفشانی تو دانی
هنوزت چکان شیر مادر از
ر ز دل های ما خون چکانی
❈۳❈
بها چه پرسی چه داغست این بر دل تو
تو دائی تو خود کرده آن نشانی
چه گونی ضعیفی نوری چیست حکمت
تو دائی طبیبی تو این ناتوانی
❈۴❈
کمال از دل ریش دید آشکارا
تر دانی که درمان درد نهانی نو دانی
کامنت ها