کمال خجندی:بی توقف من از این شهر به در خواهم رفت ر بی تردد ز پی بار به سر خواهم رفت
❈۱❈
بی توقف من از این شهر به در خواهم رفت
ر بی تردد ز پی بار به سر خواهم رفت
بارها بار گران بر دل و جان بر کف دست
رفته ام از پی مقصود و دگر خواهم رفت
❈۲❈
ای عزیزان که ندارید سر همراهی
به اجازت که هم اکنون به سفر خواهم رفت
با وجود تن بیمار و گرانباری عشق
صبحدم در عقب باد سحر خواهم رفت
❈۳❈
تا کنم دیده غمدیده به رویش روشن
پیش آن شمع دل اهل نظر خواهم رفت
بوی جمعیت از آن راهگذر می آید
من بدان بوی بر آن راهگذر خواهم رفت
❈۴❈
ناز مین بوس در شاه جهان دریابم
اندر این ره چو فلک زیر و زبر خواهم رفت
کامنت ها