کمال خجندی:چشم شوخ نو هر کرا کشتست اول از رشک آن مرا کشتست
❈۱❈
چشم شوخ نو هر کرا کشتست
اول از رشک آن مرا کشتست
به شکر گفته اند دشمن کش
دوستان را لبت چرا کشتست
❈۲❈
غم تو لشکر سلیمان است
که چو مورم به زیر پا کشته است
گفته ای خونبهای کشت منم
همه را عشق خونبها کشته است
❈۳❈
خسته غمزه را لب تو دواست
خستگان ترا دوا کشته است
آفتاب از تو حسن میدزدد
صبح از آن رو چراغ ها کشته است
❈۴❈
وعده کشتی بده به کمال
جان من وعدهای کرا کشته است
کامنت ها