کمال خجندی:درد تو به از دواست ای دوست اندوه تو جانفزاست ای دوست
❈۱❈
درد تو به از دواست ای دوست
اندوه تو جانفزاست ای دوست
دریوزه گر در تو از تو
جز درد و بلا نخواست ای دوست
❈۲❈
با آنکه ز مفلسی ندارم
چیزی که ترا سزاست ای دوست
پیش نو نهم دو چشم روشن
گریم نظر مناست ای دوست
❈۳❈
گفتی کشمت ولی روا نیست
اگر دوست کشد رواست ای دوست
دل هرچه به ومن قامتت گفت
آورد خدای راست ای دوست
❈۴❈
کردم به قد تو این غزل راست
بنویس کمال راست ای دوست
کامنت ها