کمال خجندی:بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
❈۱❈
بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما
❈۲❈
مفلسانیم که در دولت سودای غمت
حاصل هر دو جهان هیچ نیرزد بر ما
گر تو در مجمره غم دل ما سوزانی
همچنان بوی تو یابند ز خاکستر ما
❈۳❈
میکنم شاهی از آن روز که گفتی به رقیب
کاین گدا کیست که هرگز نرود از در ما
دل ما گم شد و جز باد نیابیم کسی
که شود رنجه و آرد خبر دلبر ما
❈۴❈
قیمت صحبت ما دان که همین دم باشد
که برد هجر تو از کوی تو دردسر ما
عذر صاحبنظرانش شود آن دم روشن
که ببیند مه روی تو ملامتگر ما
❈۵❈
صفت روی تو تا در قلم آورد کمال
گل برد نسخه حسن از ورق دفتر ما
کامنت ها