کمال خجندی:جانا ز گرد درد پر باد دامن ما وین دلق گرد خورده صد پاره در تن ما
❈۱❈
جانا ز گرد درد پر باد دامن ما
وین دلق گرد خورده صد پاره در تن ما
دل ساکنی ندارد بی خاک آستانت
ای خاک آستانت تا حشر مسکن ما
❈۲❈
ما چشم خویش روشن دیدن نمی توانیم
تا تو نمی نشینی بر چشم روشن ما
گفتم تیغ بر کش گفتی گناه باشد
باد این گنه همیشه از تو به گردن ما
❈۳❈
دی می شدم در آن کو آمد ندا ز هر سو
کای عاشق سر و زر مگذر به گلشن ما
دانی چه گفت عیسی با عاشقان دنیی
چندین حجاب بیند از نیم سوزن ما
❈۴❈
شب با کمال ای تن در خواب شو که آن ماه
آید به دزدی دل بر بام و روزن ما
کامنت ها