گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال خجندی:شوخ چشمی خان و مان ما به یغما برد و رفت دید عقل و دل بر ما هر دو یکجا برد و رفت

❈۱❈
شوخ چشمی خان و مان ما به یغما برد و رفت دید عقل و دل بر ما هر دو یکجا برد و رفت
بر سر ما خاکیان از غیب آمد ناگهی همچو جان تنها و هوش از جمله تنها برد و رفت
❈۲❈
خواستم زلفش گرفتن از سر دیوانگی او زما دیوانه تر زنجیر در پا برد و رفت
در درون آمد خیال روی او شد عقل و هوش بود دزدی با چراغ انواع کالا برد و رفت
❈۳❈
مردم نظارگی را اشکم از هر مو ربود هرچه میدیدم به ساحل موج دریا برد و رفت
عاشقی روزی به صف واعظ ما پا نهاد یک به یک انگشت های پاش سرما برد و رفت
❈۴❈
تا نشاند بر قد و بالاش نقد خود کمال جان علوی را ز پستی سوی بالا برد و رفت

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۸۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها