کمال خجندی:صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
❈۱❈
صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
❈۲❈
در دیده خیال قد تو روز جدائی
چون سایه طوبی است به گرمای فیامت
گر زلف کجت بیند امام از خم محراب
جز سوره واللیل نخواند به امامت
❈۳❈
دی دید قیام تو مؤذن به نمازی
قد قامت او برد زیاد آن قد و قامت
ما از پس صد پرده تماشای تو کردیم
صاحب نظری هسته ز انواع کرامت
❈۴❈
برخیز کمال از سر ناموس که رندان
کردند اقامت به سر کوی ملامت
کامنت ها