کمال خجندی:گفتی از آن ماست دلت جان از آن کیست اینجا نگر که داغ که آنجا نشان کیست
❈۱❈
گفتی از آن ماست دلت جان از آن کیست
اینجا نگر که داغ که آنجا نشان کیست
تن خاک شد بر آن در و هرگز به کوی تو
یک شب سگی نگفت که این استخوان کیست
❈۲❈
باری مرا به حسرت درد نو سوخت جان
کا درد بی دوای نو درمان جان کیست
نرسم که رفت بوس ز شادی شوی هلاک
ای جان ز لب مپرس که این آستان کیست
❈۳❈
گفتم به جان غم تو بخواهم خرید گفت
ای مفلس زبان زده بنگر زبان کیست
دشنام میدهی و میدانی اینقدر
کاین راحتم بگوش رسد از زبان کیست
❈۴❈
هر لحظه پرسیم که تو زآن کینی کمال
آری همین قدر نشناسی که زآن کیست
کامنت ها