کمال خجندی:گلی چون سرو ما در هر چمن نیست و گر باشد چنین نازک بدن نیست
❈۱❈
گلی چون سرو ما در هر چمن نیست
و گر باشد چنین نازک بدن نیست
به باریکی لبهاش ار سخن هست
در آن سوی میان باری سخن نیست
❈۲❈
از آن حلوای لبها صوفیان را
بجز انگشت حسرت در دهن نیست
مرا بیمار پرسی آمد و گفت
بحمد الله که خونه زیستن نیست
❈۳❈
نیاساید شهید عشق در خاک
گرش گردی ز کویت به کفن نیست
نشد دل جز میان بار و من گم
به او باشد بنین باری به من نیست
❈۴❈
کمال آن مشک مو را نیک دریاب
کزین آهر به صحرای ختن نیست
کامنت ها