کمال خجندی:حلال باد می خلد و حور زاهد را که واگذاشت به رندان شراب و شاهد را
❈۱❈
حلال باد می خلد و حور زاهد را
که واگذاشت به رندان شراب و شاهد را
مبر ز گردن صوفی قلاده تسبیح
گذار تا ببرد گردن مقلد را
❈۲❈
ز فکر و ذکر و ریاضت دماغ را خلل است
بگیر جام و بمان فکرهای فاسد را
برغم زاهد خود بین چو می کشم از جام
به آبگینه کشم میل چشم حاسد را
❈۳❈
مشو به میکده غایب ز چشم پیر مغان
که با مرید نظرهاست پیر مرشد ما
عجب که شحنه نگشت از امام واقف ما
که خرج کرد به می وقف های مسجد را
❈۴❈
کمال لاف عبادت مزن که چشم بنان
به یک نظر برد از ره هزار عابد را
کامنت ها