کمال خجندی:مرا دلیست که جز با غم تو سر خوش نیست ترا سری که سر این دل جفاکش نیست
❈۱❈
مرا دلیست که جز با غم تو سر خوش نیست
ترا سری که سر این دل جفاکش نیست
ز طره های تو تنها به من پریشانم
کدام دل که به سودای آن مشوش نیست
❈۲❈
به چشم نرگس مست ار چه شیوه دارد
ولی مدام چو چشم خوش تو سرخوش نیست
خلیل ماست خیال نو روز و شب زآنست
کش احتراز ز درد دل پر آتش نیست
❈۳❈
از حال نیرة من ناصح از کجا داند
چو او مقید آن بند زلف سرکش نیست
نه آدمی است که حیوان مطلقش خوانند
گرش تعلق بابی بدان پریوش نیست
❈۴❈
ترا ز دلق مرقع چه حاصل است کمال
گرت صراحی و جام مدام در کش نیست
کامنت ها