کمال خجندی:مرد بی درد مرد این ره نیست غافل از ذوق درد آگه نیست
❈۱❈
مرد بی درد مرد این ره نیست
غافل از ذوق درد آگه نیست
بی رخ زرد و اشک سرخ بر رو
دعوی عاشقی موجه نیست
❈۲❈
روشن و خوش صباح زنده دلان
ا جز به بیداری سحرگه نیست
سالک باکرو نخوانندش
آنکه از م اسوی منزه نیست
❈۳❈
آستین کوته است شیخ چه سود
چون از دنیاش دست کوته نیست
خواجه تا کی زند زهستی دم
که شود زیر خاک ناگه نیست
❈۴❈
جان برین خاک ره فشاند کمال
گر زند لال عشق بیره نیست
کامنت ها